امروز کم آوردم نه قاصدکها کمکم کردند تا خوب بنویسم نه مترسکها نه باد و نه آسمان بغض هم دستم را نگرفت من ماندم و صفحه ی خالی و یک دنیا حرف نا نوشته ...
خدایا نمی دانم بغضم را سکوت میکنم
یا با بغض فریاد....
اما تو فریادت را با بغض فریاد مکن
امشب بارانت را خواهم گریست....
آری....امشب کافرم به دنیا
حسین جان:
در آن زمین که پناه تمام عالم بود
فقط برای من رو سیاه جا کم بود؟
تا کربلا....
ندیدم دختری زهرا تر از این
حسینی مذهبی غوغاتر از این
به پیش پای ما راهی گذارید
بنای زینب اللهی گذارید
عاشق دیدار مهتاب تو ام عاشق آن خاک بی آب تو ام
قسمتم کن بار الهاکوی او تا ببوسم تربت نیکوی او
حجاب همان چادری بود
پشت در خانه سوخت ولی...
از سر فاطمه(س) نیفتاد...
هر انسانی
عطر خاصی دارد
گاهی،برخی عجیب بوی خدا می دهند
همانند....
مادر..
همسایه سایه ات به سرم مستدام باد لطفت همیشه زخم مرا التیام داد وقتی انیس لحظه ی تنهایی ام توئی تنها دلیل اینکه من اینجایی ام توئی
آمد اینگونه ولی هر چه که آمد نرسیدعشق همواره به مقصود به مقصد نرسیدکه اویس قرنی هم به محمد(ص) نرسیدعاقبت حضرت معصومه(س) به مشهد نرسیدماند تا آینهء مادر دنیا باشدحرم او حرم حضرت زهرا(س) باشد